محمد حقیقی راد _ هفدهم مرداد برای هیچ خبرنگار و روزنامهنگار دغدغهمند ایرانیای میمون و مبارک نیست، هفدهم مرداد بوی نان ، مشقت و رنج های زندگی را میدهد زیرا به سبب اجرای سیاست غلط دولتها در ایران و عدم اجرای قانون کار _هرچند نیم بند_ و در پی شیوع کرونا، تعداد بیشماری از روزنامهنگاران طی سالهای اخیر یک شبه و بدون هیچ پشتوانه مالی و برای تامین حداقل های زندگی خود، کوله بار خبری خود را بر زمین گذاردند و عطای کار خبر را به لقایش بخشیدند. حتی آنهایی که از مشقت ها و مشکلات مالی جان سالم به در بردند، ناگزیر شدند با حداقل دستمزد و در بیشمار مورد، بدون برخورداری از حق بیمه خبرنگاری و کارگری، مصائب روزنامهنگاری را به دوش بکشند.
نی، گیاهیست خودرو و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب میروید.در برخی مناطقِ ایران، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها میکنند و میسوزانند و این سوختن تا سحر ادامه مییابد.
در دل شب، بهنگام سوختن نیزارها، صداهایی عجیب و پُر از اسرار بگوش میرسد و تا سحر غوغایی برپاست…!دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب، به نیزار سوخته میروند؛بعضی از نیها نسوختهاند و در آتش سرخ شده یا بقولی پخته شدهاند.
نیهای سرخ شده را جمعآوری میکنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز میشود.
برخی از نیها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد سازِ نی اصیل میخورند.برخی بدرد فلوت و نیلبک و دوسازه، قشمه و…اما موضوع اینجاست! آن دسته از نیها که ساز میشوند، باید زمانی که نواخته میشوند، اسرار سوختن را بیان کنند.
مولانا در اولین بیت از دفتر اول، در مثنوی خود از “نی” می گوید:
بشنو از نی، چون حکایت میکند
از جــداییهــــــا شـکایت میکند
اما در عرفان، یکی از معانی نِی؛
نه است، نیی، نیستی، هيچی..
در حقیقت، نِی، نماد انسان فارغ از خود است، دلباختهی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی…!پایینتر از همه خود را میانگارد، ولی در مقابل، به درکِ اشرف مخلوقات رسیده و میداند که ؛ معشوق از او، تعهد گرفته
اما منیَت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دوگانگی و چندگانگی گذشته، وحدت ساخته و جز “او” را نمیبیند.
نی حدیث راهِ، پـر خون میکند
قصههای عشقِ، مجنون میکند
یکشب آتش در نیــستانی فتــــــــاد
سوخت چون اشکیکه بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیای شمع مزار خویش شد
نی بهآتش گفت:کاین آشوب چیست؟
مرتورا زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش: بیسبب نفروختم
دعوی بیمعنیات را سوختم
زانکه میگفتی نیام،با صد نمود
همچناندر بند خود بودی،که بود
مرد را دردی اگر باشدخوش است
دردبی دردی، علاجش آتـش است
با چنین دعوی، چرا ای کم عیــار
برگ خود میساختی هر نو بهار؟
در میان نیهای سرخ شده ، تعدادی نی سرخ شده و پخته کوتاه نیز میماند، که توان فریادِ ساز را ندارند،آنها نیز عاقبتی عجیب دارند!؛آن نیها، قلم میشوند،میگویند و میخروشند،شِکوه میکنند و آگاه میکنند و گاهی نیز مینالند..بیصدا و خاموش…..!
این حکایت این روزگاران خبرنگاران و گزارشگران چه در قالب نشریات مکتوب چه در قالب رسانه های تصویری است که هرکدام به نحوی صدای فریاد جامعه شان شده اند و همچون نی حکایت دردهای آشنا را بیان می کند .
حال با ایناوصاف هر ساله به مناسبت روز خبرنگار با انجام مراسم و تقدیم لوح تقدیر و ایراد سخنانی چون: “خبرنگاری یکی از حساسترین مشاغل است چرا که با روح و روان و اذهان مردم سروکار دارد، خبرنگاران وظیفه خطیری به عهده دارند و مؤظفاند دوشادوش مسئولین و خدمتگزاران به مردم اطلاعرسانی کرده آنها را در جریان خدمات و اقدامات مسئولین قرار دهند”، از این گروه زحمتکش تجلیل میکنند.
به راستی که حرفهی خبرنگاری دشواری وظیفه است، اهالی خبر، نمایندگان آزادی بیان، بیداری جامعه و انعکاس دغدغههای مردماند. در بسیاری از کشورهای پیشرفته خبرنگاری در زمره مشاغل معتبری قرار میگیرد که از درجه اهمیت قابل توجهی برخوردار است؛ سختی و فشردگی کار، خطیر بودن، در مظان اتهام قرار گرفتن و بسیاری موارد دیگر سبب شده تا این حرفهی شریف در جایگاه ویژهای قرار گرفته و از مزایای آن برخوردار باشند.
اما متأسفانه در کشور و شهر ما کرمانشاه اهالی خبر گوش شنوایی برای مشکلات و دغدغههای خود ندارند و هرگز مسئولین، خبرنگاری را به چشم یک شغل با مزایای رسمی نگاه نکردهاند. این مشکل بزرگیست که خبرنگاران شهر ما حرفهی دیگری جهت تأمین معاش دارند، مشکلات مالی بزرگترین دغدغه خبرنگاران و اصلیترین آسیب عرصه خبرنگاری است.
حال با این اوصاف هفدهم مرداد برای هیچ خبرنگار و روزنامهنگار دغدغهمند ایرانیای میمون و مبارک نیست، هفدهم مرداد بوی نان ، مشقت و رنج های زندگی را میدهد زیرا به سبب اجرای سیاست غلط دولتها در ایران و عدم اجرای قانون کار _هرچند نیم بند_ و در پی شیوع کرونا، تعداد بیشماری از روزنامهنگاران طی سالهای اخیر یک شبه و بدون هیچ پشتوانه مالی و برای تامین حداقل های زندگی خود، کوله بار خبری خود را بر زمین گذاردند و عطای کار خبر را به لقایش بخشیدند. حتی آنهایی که از مشقت ها و مشکلات مالی جان سالم به در بردند، ناگزیر شدند با حداقل دستمزد و در بیشمار مورد، بدون برخورداری از حق بیمه خبرنگاری و کارگری، مصائب روزنامهنگاری را به دوش بکشند.
علاوه بر این؛ افزایش ۵۷ درصدی حداقل دستمزد کارگران در سال جاری، داغ دیگری بود که بر تن اهالی رسانه نشست و موجب خانهنشینی یا تشدید استثمار در تحریریه های رسانه ها شد. اغلب خبرنگارانی که خود مسئول نشر این خبر بودند، امروز از دریافت حداقل دستمزد محروم اند؛ چراکه هیچ تشکل صنفی مستقلی وجود ندارد که برای احقاق حقوق آنها به میدان بیاید! پس در واقع حرفهی خبرنگاری نه تنها عایدیی نصیب خبرنگاران نکرده و آنها امیدی به آیندهی شغلی در این حرفه ندارند، بلکه از امنیت و آرامش کافی نیز برخوردار نیستند و گاه و بیگاه با شکایتهای غیرموجه ارگانهای مختلف، در حال طی کردن مسیر دادگاه و پاسخگویی هستند.
متأسفانه روزنامهنگاران و خبرنگاران از انجمنهای صنفی و تشکلاتی که حمایتگر آنها باشند و در جهت استیفای حق و حقوق خبرنگاران گام بردارند نیز بیبهرهاند، وجود این خلأ مسائل و مشکلات بسیاری را برای آنها بوجود آورده است.
امید است که مسئولین، با نگاهی ویژه به این قشر پرتلاش و زحمتکش و بررسی معضلات و کاستیهای این عرصه، برای احقاق حقوق این عزیزان همت عالی خود را بکار بندند و تنها به برگزاری مراسم تجلیل در روزی که به اسم خبرنگاران نامگذاری شده بسنده نکنند، چرا که نبض جامعه در دستان خبرنگاران است و قلم آنان ابزاری بس قدرتمند و کاراست که تأثیر شگرفی بر باور و تفکر عموم میگذارد به امید آنروز….
طراحی سایت : کلکسیون طراحی